جدول جو
جدول جو

معنی تقریر افتادن - جستجوی لغت در جدول جو

تقریر افتادن
(مَ)
گفتن. بیان کردن: اینقدر از فضایل این پادشاه تقریر افتاد. (کلیله و دمنه). اینقدر از فضایل ملک که تالی و تابع دین است تقریر افتاد. (کلیله و دمنه). این حکمتی چند موجز از خصایص ملک ودولت... تقریر افتاد. (کلیله و دمنه) ، مقرر گردیدن: وزارت بر ابوالحسن... عتبی تقریر افتاد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 46)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(جُ)
کوتاهی شدن. سستی افتادن:
تقصیر گر افتاد بخدمت
من بنده را مدار معاقب.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
(یَ لَ زَ دَ)
دگرگونی روی دادن. دگرگون کردن. برگردانیدن: البته نباید که از شرط عهدنامه چیزی را تغییر وتبدیل افتد که غرض همه صلاح است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 211). و رجوع به تغییر و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(فُ)
در پیش ذکر کردن. مقدم شدن. پیش داشتن: و چون عزیمت در اینکار پیوست آنچه ممکن شد برای تفهیم متعلم در شرح و بسط تقدیم افتاد... (کلیله و دمنه) ، انجام یافتن. بعمل آمدن. انجام گرفتن: وآنچه از جهت وی در تأسیس قواعد خلافت و تأکید مبانی ملک و دولت تقدیم افتاد... چنان مستحکم و استوار گردانید که چهارصد و اند سال بگذشت. (کلیله و دمنه). و هرچه از این ابواب در حق بنده تقدیم افتد دون حق او باشد. (سندبادنامه ص 323). نوشته ای به مأمون محمد والی جرجانیه نوشتند تا مقدم او را مکرم دارد و به اقامت مواجب و حوایج او قیام نماید تا آنچه مقتضای رای باشد در باب او تقدیم افتد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 264). تا آنجا روی و مقیم باشی تا اندیشۀانعام در حق تو تقدیم افتد. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 264). رجوع به تقدیم و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ)
طلب کرده شدن: اگر در معالجت ایشان برای حسبت سعی پیوسته آید و صحت و... ایشان تحری افتد اندازۀ خیرات و مثوبات آن که تواند شناخت ؟ (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تاخیر افتادن
تصویر تاخیر افتادن
پس ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحری افتادن
تصویر تحری افتادن
طلب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقصیر افتادن
تصویر تقصیر افتادن
((~. اُ دَ))
کوتاهی شدن، سستی رفتن
فرهنگ فارسی معین